مطالعات زبان شناسی

ریشه یابی کلمات

مطالعات زبان شناسی

ریشه یابی کلمات

فارسی در انگلیسی

Nav-1 ناو: واژه ایرانی به معنی کشتی است و ازهمین ریشه ناوبان – ناوخدای (ناخدا) مشتق می شود. درانگلیسی Navigate (کشتی رانی) وNavigable (قابل کشتی رانی) Navigator (ملاح) Navy blue (آبی سیر) و Naval (وابسته به نیروی دریانی) ازهمین ریشه آمده اند.

- Caravan – 2کاروان.

- Arch-3 قوس: درانگلیسی به مفهوم قوس می باشد. درفارسی "ارک" اراک واریکه داریم که به معنای مرکز قلب وحتی قوس به کار رفته اند .  واژه اراک ایرانشهر به معنی دل ایرانشهر بوده است. ازهمین ریشه کلمات Archreology (قوس شناسی وسپس معماری گرفته شده است.

- King- 4پادشاه : این واژه انگلیسی و  Konig آلمانی و  واژه های مشابه درسوئدی دانمارکی نروژی فنلاندی وایسلندی از ریشه Kay پهلوی وKavi اوستایی است. درزبان پشتو خنتما (نجیب زاده وبزرگوار) ودرزبان ترکی خان به احتمال زیاد بااین ریشه ها قرابت دارند. به این کلمات دقت کنید تا پی به شباهت آنها ببرید.            کی – کیان Kikg- Kigam KONIG- خان – خنتماکان.

- dinar-5 دینار: پول عربی که ریشه ایرانی اوستایی دارد. (دَریک ) نام پول زمان هخامنشیان که درکتاب مقدس تورات وانجیل یاد شده است. مدتی هم یونانیان مسکوک خود را به صورت دریک به کار می برده اند. هردو ریشه ایرانی دارند ریشه Darik بعدا به صورت Dram ودراخما Drachmaدر زبان یونانی وانگلیسی درآمده است.

 better/best-6از ریشه بهتر و بهشت فارسی هستند . اینکه این دو صفت برتر و برترین در انگلیسی بی قاعده اند علت همین است.
Pepper-7 این واژه ازفلفل ایرانی گرفته شده است. این واژه به شکلPiper درلاتین Poivre درفرانسه peppe ایتالیا و پیری دریونانی است.
- Spinach-8 اسفناج: این واژه ایرانی درزبان های دیگربه صورت گوناگون یافت می شود ازجمله درفنلاند Pikatia پیناتیا در انگلیسی و فرانسه Spinach ودرزبان های دیگر اروپایی کم وبیش تغییراتی کاربرد دارد. جالب این است که بدانیم اسفناج خود معرب سپاناج فارسی است .
- Candy-9کلمه قند واژه ای است پارسی همان طور که شکر واژه ای است ایرانی. پس ازساخته شدن شکردرایران که به اعتراف عمومی ریشه آن ایرانی وفارسی است کلمه قند به همین نام به وجود آمد کم وبیش ریشه های مشابهی مثل کندو را درزبان فارسی می یابیم. یکی از واژه های انگلیسی که ریشه مشابهی با قند دارد عبارتست از: Candy (شیرینی ). زیرا شیرینی ولذت دراین واژه با کلمه قند سنجیده شده است. به گفته محمودی بختیاری کاندیدای وکالت درزمان قدملباس سفید رنگ شکری می پوشیده وبه همین ترتیب خود را نامزد انتخابات می کرده و بدین گونه واژه Candidate (کاندیدا نامزد) ساخته شد.

 sugar-10 به معنی شکر نه تنها در فارسی بلکه در عربی (سُکَّــر) و در همه ی زبان های جهان وارد شده است.

 

Nuphar-11 نیلوفر زردNenophar نام گل زیبای نیلوفر است که درزبان های دیگر اروپا ازجمله فرانسه – یونانی و نیز در ترکی دیده می شود.

- Orange-12 نارنج وترنج درپارسی کهن به نارنج وپرتقال اطلاق می شده اند درفرانسه Orang در ژاپنی Orenzi ودرزبان های ترکی ،کردی ، آسوری وبسیاری اززبان های دیگر دنیا وارد شده است.
 safron- 13زعفران در همه زبانهای جهان وارد شده.

- Ginger-14زنجبیل: درزبان انگلیسی Zenzero ایتالیایی.

Lemon- 15لیمو: ریشه لیمو درغالب زبان های دنیا ازجمله ترکی، فرانسه اسپانیولی ،ایتالیایی و..به کارمی رود .همچنین کلمه Limonade که ازلیمو گرفته شده است. Lemon آب نبات ترش Lemon juice آب لیمو و ... .

-16 کلمه بوته که ریشه ای پارسی واصیل است درزبان های اروپایی به گونهBotanic (علم گیاه شناسی) وارد شده است. وبه نظر می رسد که واژه ی Pon فنلاندی نیز کوتاه شده آن باشد. درزبان ترکی نیز واژه بوته را داریم.در عربی به صورت بوتَق وارد شده و این واژه Botanic تقریبا بین المللی است ودرتمام زبان های اروپایی به کارمی رود.

alcohl یا همان الکل نیز هر چند عربی است اما فراموش نکنیم کاشف الکل زکریای رازی ایرانی بود و در دوره ی او چون زبان عربی زبان نوشتار جهان اسلام از جمله ایران بود این دانشمند به جای اینکه یک اسم فارسی روی کشف خود بگذارد یک اسم عربی گذاشت .

ضمنا یوگورت به معنی ماست نیز ترکی است که وارد انگلیسی شده است .

چرا واو در کلماتی مثل خواهر و خوابیدن و خواستن خوانده نمی شود؟

حقیقت این است که این واو در فارسی تادویست سال پیش خوانده می شده  و بسیاری از مردم ایران  این واو را تلفظ می منند مانند مردم کرد ایلام . آنان خواستن را با تلفظ واو ادا می کنند . در لری خرم آباد به خواهرزاده می گویند: هوار زا . هُوار همان خُواهر است .  یا در زبان لکی بیستون به ( خویش ) می گویند ( وِژ ) اصولاً همه ی لک ها به خویش می گویند وِژ . وژ همان خویش است که در فارسی واو خوانده نمی شود و در لکی  خ  خوانده نمی شود .

 

غریو بیچاره س غریو دل ریشه   غریو  چاوه ری مکانِ ویشه

یعنی : غریب بیچاره است غریب دل آزرده است . غریب چشم به راه جای خویش است .

این یک نمونه شعر لکی بود .

در انگلیسی کلماتی که GHدارند این دو حرفشان اغلب خوانده نمی شود . علت این است که سابقاً در انگلیسی تلفظ می شد و نوشته هم می شد اما امروزه این دو حرف در انگلیسی نوین خوانده نمی شود به عبارت دیگر این کلمات یادگار قدیمند . در آلمانی هنورز این دو حرف تلفظ می گردد مثلاً شب و هشت در آلمانی ناخت و آخت  و در انگلیسی نایت و ایت night/eightگفته می شود .

یک تا بیست به فارسی قدیم

یـَــک / دو ( بر وزن بو ) / سه / چوهار / پانج / شَــش / هَفت / هَشت / نُــه / دَه / یَــک دَه / دو دَه / سه دَه / چوهار دَه / پانجــدَه / شَــشدَه / هَــفتــدَه / هَشــتـدَه / نـُـهدَه / بیست.

 

یَک در متونی مانند دیوان حافظ هنوز  باید به صورت یَک تلفظ شود زیرا  در غیر این صورت قافیه اشتباه می شود.

در لهجه ی تهرانی نیز گاهی یَک تلفظ می شود . اون یَک پسر باحالیه !

خراسانی ها و کردها و ... هنوز یَک تلفظ می کنند.

تلفظ حرف   ج   زمانی که به  حرف  دال  یا  ت  می رسد دچار دگرگونی می شود . اشتماعی( اجتماعی)، بی وژدان ( بی وجدان) ، پنشنبه ( پنجشنبه )، پانجده یا پنجده ( پانزده ) . اما( ششده )چون همسایه ی ( پانزده ) است از ( ششده) به ( شانزده ) بر وزن ( پانزده ) تغییر می کند  و این موجب می شود دو کلمه ی پانزده و شانزده به وجود آید که هر دو دارای (ز) در میانه هستند . نتیجتاً یَکده به یاکده سپس یازده   و   دوده به دوزده  سپس به دوازده  و سه ده به سِزده و سپس سیزده  و نه ده به نوزده تغییر می کند .

اما تلفط سنگین هَفتدَه و هَشتــدَه موجب تغییر آنها به هِفده یا هیفده   و  هَشـدَه یا هَجدَه یا هِجدَه یا هیجده می گردد.

تلفظ یک تا ده را در زبان کُردی به گویش فِیلـی یا فَهلَوی  با فارسی مقایسه کنید :

یَک / دُ / سـِ / چـُوار / پَنج / شَش / هَفت / هَشت / نویه( با ادغام  واو و نون )/ دیه/ یانزه / دُوانزه / سِنزه / چُوارده / پانزَه / شانزَه / هَودَه / هَژدَه / نوزده / بیس


معنی نامهای عبری مثل یوسف و یونس و میکائیل

اسماعیل ،در زبان عِــبری به معنی( خدا را شنیده)می باشد .                                           

 

 

ابراهیم (به معنی پدر مهربان)است . (آب + راهام = آبراهام) آب یعنی پدر  و راهام یعنی      مهربان در عربی پدر مهربان می شود "الأب الرحیم".                                                                    

 

یوسف به عبری یعنی ( او می افزاید .)

اسرائیل لقب یعقوب است.در اینکه چرا او را اسرائیل می نامند، اختلاف وجود دارد.

نظر اسلام

لقب اسرائیل، در قرآن چند جا برای حضرت یعقوب آمده است .همچنین سوره‌ای به نام "اسراء" در قرآن وجود دارد که نام دیگر آن "بنی اسرائیل" می باشد.

طبری روایتی نقل کرده و آن را گرفته شده از (سَیر، به معنی حرکت در شب) دانسته و می نویسد:چون اختلاف میان یعقوب و برادرش عیص ایجاد شد یعقوب از فلسطین گریخت و به سوی (فِدان آرام) روانه شد و شب ها راه می‌رفت و روزها پنهان می‌شدو از آن پس( اسرائیل) نامیده شد.

ولی امام صادق درروایتی می فرمایند: اسرائیل به معنای(بنده خدا)است زیرا (اسرا) به معنای( عبد: بنده) است و (ایل) هم نام خدا می‌باشد.

 در روایت دیگر آمده است که (اسرا) به معنای( نیرو) است و( ایل )هم نام خداست و معنی اسرائیل نیروی خداست. همچنین در دعای سمات یعقوب، اسرائیلِ خدا نامیده شده است.

نظر یهود

اسرائیل به معنی «آن که با ایل: (خدا) کشتی گرفت»، «آنکه بر ایل: (خدا) پیروز شد» و از این رو «آنکه همراه ایل: (خدا) حکم روایی کرد» لقب یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم بود.

 درداستان نامگذاری وی درعهد عتیق در بخش پیدایش ۳۲:۲۸ چنین آمده است:

و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می‌گرفت. و چون او دید که بر وی غلبه نمی‌یابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، وکف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجرمی شکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی تو را رهانکنم.» به وی گفت: «نام تو چیست؟» گفت: «یعقوب.» گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا(الوهیم) و باانسان نبرد کردی و پیروزی یافتی.» ویعقوب از او پرسید. گفت: «مرا از نام خود آگاه ساز.» گفت: «چرا نام مرا می‌پرسی؟» و او رادر آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را «فنیئیل» نامید و گفت: «زیرا خدا(الوهیم) را روبه رو دیدم وجانم رستگار شد.»

پیشتر از آن در پیدایش ۲۸:۲۰ یعقوب چنین نذر کرده بود:

و یعقوب نذر کرده، گفت: «اگر خدا(الوهیم) با من باشد، و مرا در این راه که می‌روم نگاهداری نماید، و مرا نان دهد تابخورم، و رخت دهد تا بپوشم، تا به خانه پدر خود به سلامتی بازگردم، حتماً یهوه، خدای من خواهد بود.

یونس در زبان  عبری به معنی( کبوتر)است.                                                                

 

زَکَریا  در زبان عبری, به معنی (یهوه به یاد آورد) یا (کسی که خدا او را یاد می کند  )می باشد.

بِـنیامین در زبان عبری ، به معنی فرزند همچون دست راست پدر می باشد. ( بِن یعنی فرزند و یامین یعنی راست . 

 

عزرائیل:

این نام که به معنی( یاور خدا) است به وضوح برابر با همان( سروش ) در کتاب مقدّس (اوستا) به معنی بنده و (خدمتگزار فرمانبردار خدا) می باشد.

 

اسماعیل: در زبان عبری یعنی ( آن که خدا ندای او را شنید.)

 

 

دانیال: در زبان عبری یعنی ( خدا داور من است .)         (دانی + ایل = دانیل یا دانیال)

 

داوود  : در زبان عبری یعنی (محبوب، دوست داشتنی ) دیوید نیز همان داوود است . معمولاً داوود با یک واو نوشته می شود.

 

 یوحنا:احتمالاً به معنی (زنده می کند ) می باشد . یحیی در عربی ،یوهان در آلمانی ، ایوان در روسی ، خوآن در اسپانیولی ، جوانـّی در ایتالیایی، جانJohnدر انگلیسی (که حرفh ناخوانا دارد.) و ژوهان و یان در سایر زبانها همگی یک کلمه هستند که در لهجه های گوناگون تغییر شکل داده اند.

 

میکائیل و جبرئیل

(جـِبر) در زبان سریانى به معنى (بنده )و (ایل) به معنى خداست و( میک )به معنى (بنده کوچک )است و معناى جبرئیل: بنده خدا و میکائیل( بنده کوچک خدا) است.

میکائیل در عبری به معنی( کسی که مثل خداست)نیز معنی شده است.

 

+ نوشته شده در  88/09/05ساعت 17:45  توسط عادل اشکبوس  |  نظر بدهید


اسماعیل ،در زبان عِــبری به معنی( خدا را شنیده)می باشد .                                           

 

 

ابراهیم (به معنی پدر مهربان)است . (آب + راهام = آبراهام) آب یعنی پدر  و راهام یعنی      مهربان در عربی پدر مهربان می شود "الأب الرحیم".                                                                    

 

یوسف به عبری یعنی ( او می افزاید .)

اسرائیل لقب یعقوب است.در اینکه چرا او را اسرائیل می نامند، اختلاف وجود دارد.

نظر اسلام

لقب اسرائیل، در قرآن چند جا برای حضرت یعقوب آمده است .همچنین سوره‌ای به نام "اسراء" در قرآن وجود دارد که نام دیگر آن "بنی اسرائیل" می باشد.

طبری روایتی نقل کرده و آن را گرفته شده از (سَیر، به معنی حرکت در شب) دانسته و می نویسد:چون اختلاف میان یعقوب و برادرش عیص ایجاد شد یعقوب از فلسطین گریخت و به سوی (فِدان آرام) روانه شد و شب ها راه می‌رفت و روزها پنهان می‌شدو از آن پس( اسرائیل) نامیده شد.

ولی امام صادق درروایتی می فرمایند: اسرائیل به معنای(بنده خدا)است زیرا (اسرا) به معنای( عبد: بنده) است و (ایل) هم نام خدا می‌باشد.

 در روایت دیگر آمده است که (اسرا) به معنای( نیرو) است و( ایل )هم نام خداست و معنی اسرائیل نیروی خداست. همچنین در دعای سمات یعقوب، اسرائیلِ خدا نامیده شده است.

نظر یهود

اسرائیل به معنی «آن که با ایل: (خدا) کشتی گرفت»، «آنکه بر ایل: (خدا) پیروز شد» و از این رو «آنکه همراه ایل: (خدا) حکم روایی کرد» لقب یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم بود.

 درداستان نامگذاری وی درعهد عتیق در بخش پیدایش ۳۲:۲۸ چنین آمده است:

و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می‌گرفت. و چون او دید که بر وی غلبه نمی‌یابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، وکف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجرمی شکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی تو را رهانکنم.» به وی گفت: «نام تو چیست؟» گفت: «یعقوب.» گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا(الوهیم) و باانسان نبرد کردی و پیروزی یافتی.» ویعقوب از او پرسید. گفت: «مرا از نام خود آگاه ساز.» گفت: «چرا نام مرا می‌پرسی؟» و او رادر آنجا برکت داد. و یعقوب آن مکان را «فنیئیل» نامید و گفت: «زیرا خدا(الوهیم) را روبه رو دیدم وجانم رستگار شد.»

پیشتر از آن در پیدایش ۲۸:۲۰ یعقوب چنین نذر کرده بود:

و یعقوب نذر کرده، گفت: «اگر خدا(الوهیم) با من باشد، و مرا در این راه که می‌روم نگاهداری نماید، و مرا نان دهد تابخورم، و رخت دهد تا بپوشم، تا به خانه پدر خود به سلامتی بازگردم، حتماً یهوه، خدای من خواهد بود.

یونس در زبان  عبری به معنی( کبوتر)است.                                                                

 

زَکَریا  در زبان عبری, به معنی (یهوه به یاد آورد) یا (کسی که خدا او را یاد می کند  )می باشد.

بِـنیامین در زبان عبری ، به معنی فرزند همچون دست راست پدر می باشد. ( بِن یعنی فرزند و یامین یعنی راست . 

 

عزرائیل:

این نام که به معنی( یاور خدا) است به وضوح برابر با همان( سروش ) در کتاب مقدّس (اوستا) به معنی بنده و (خدمتگزار فرمانبردار خدا) می باشد.

 

اسماعیل: در زبان عبری یعنی ( آن که خدا ندای او را شنید.)

 

 

دانیال: در زبان عبری یعنی ( خدا داور من است .)         (دانی + ایل = دانیل یا دانیال)

 

داوود  : در زبان عبری یعنی (محبوب، دوست داشتنی ) دیوید نیز همان داوود است . معمولاً داوود با یک واو نوشته می شود.

 

 یوحنا:احتمالاً به معنی (زنده می کند ) می باشد . یحیی در عربی ،یوهان در آلمانی ، ایوان در روسی ، خوآن در اسپانیولی ، جوانـّی در ایتالیایی، جانJohnدر انگلیسی (که حرفh ناخوانا دارد.) و ژوهان و یان در سایر زبانها همگی یک کلمه هستند که در لهجه های گوناگون تغییر شکل داده اند.

 

میکائیل و جبرئیل

(جـِبر) در زبان سریانى به معنى (بنده )و (ایل) به معنى خداست و( میک )به معنى (بنده کوچک )است و معناى جبرئیل: بنده خدا و میکائیل( بنده کوچک خدا) است.

میکائیل در عبری به معنی( کسی که مثل خداست)نیز معنی شده است.

ریشه الفبا

الفبای فارسی پس از اسلام ازبین رفت و به جای آن الفبای عربی آمد . این الفبا ریشه در فنیقیه(لبنان امروزی) دارد. عرب نیز الفبا را از نَبَطی ها گرفت .  الفبای اولیه در حقیقت تصویری بود . مثلاٌ شکل عصا  در ( ل ) و (L )  تشابه این دو حرف تصادفی تیست . یونانیان از طریق بازرگانی به نام قَــدموس با این الفبا آشنا شدند و الفبا را با تغییراتی پذیرفتند و به سایر نقاط اروپا بردند.

 

الفبای عربی در آغاز بسیار سخت بود زیرا یک دندانه می گذاشتند و به چند صورت خوانده می شد : بـ تـ نـ یـ ثـ    یا اینکه حرف (ح) به صورت ج  ح  خ  خوانده می شد. ابو الاسود دؤَلــی به فرمان حضرت علی (ع) نقطه گذاری را انجام داد و در قرن دوم خلیل بن احمد فراهیدی علامت های (   ــا   ــی   ــو  ) و ( فتحه و کسره و ضمه ) و تشدید و سکون  را اختراع کرد . پیش از او ( ملک) به صورت ( مالک / ملاک / مَلَک / مِلک / مُلک ) خوانده می شد . بنا به ارشاد او کلمه ای مانند  إبرهیم به صورت إبراهیم نوشته شد .  در این میان کلماتی مانند الهه ، لکن، هذا و... جا ماندند و اصلاح نشدند و ماهنوز آن ها را با رسم الخط قدیم می نویسیم .

علامت تشدید در اصل  (سـ ) بوده که حرف اول ( شدّت ) است و علامت سکون نیز ( حـ ) بوده که حرف اول ( خفیف ) است یعنی که کلمه را سبک و نرم ادا کنیم .  بعدها عامت ( حــ ) به صورت  دایرۀ کوچکی در آمد.