مطالعات زبان شناسی

ریشه یابی کلمات

مطالعات زبان شناسی

ریشه یابی کلمات

نام قدیمی شهرها

شهر

نام سابق

شهر

نام سابق

آبادان

آذر شهر

آمل

اراک

اصفهان

اندیمشک

انزلی

اورمیه/ ارومیه

اهر

اهواز

ایذه

ایرانشهر

بابل

بابلسر

باختران

بندر امام

بندر ترکمن

بندر عباس

بهشهر

تنکابن

جیرفت

خرمشهر

دامغان

عَـبّادان

دهخوارقان

محمود آباد

سلطان آباد

اَسپَدانه – سپاهان

صالح آباد

بندر پهلوی

رضائیه

ارسباران

ناصری

مال امیر

بم پور

بارفروش

مشهد سر

کرمانشاه / کِرماشان

بندر شاهپور

بندر شاه

گمبرون

اشرف

شهسوار

سبزواران                           

مُحَمرّه

صد دروازه

رامسر

ری

زابل

زاهدان

سبزوار

سلماس

سنندج

سوسنگرد

شادگان

شهر کرد

فردوس

قائم شهر

شهرضا

کاشمر

گرگان

مشهد

مهران

میانه

میشان

همدان

اسلام آباد

سَختـــسَر

راگس

نصرت آباد

دُزداب

بیهق

شاپور

سِنــَه دِژ

دشت آزادگان

فلاحیه

ده کرد

تون

شاهی – علی آباد

قُمشه

تُرشیز

استر آباد

سناباد

منصور آباد

میانج

هفاچیه

هگمتانه

شاه آباد/هارون آباد

نام ماه ها در فرهنگ های گوناگون


کردی

شمسی

قمری

میلادی

هخامنشی

اسلامی قدیم

رومی

خاکه لیوه

فروردین

محرم

ژانویه

چمن آرا

حمل(بره)

آذار

گُلان

اردیبهشت

صفر

فوریه

گل آور

ثور(گاو)

نَیسان

جوزَردان

خرداد

ربیع الاول

مارس

جان پرور

جوزا(دوقلو)

أیّــار

پوش په ر

تیر

ربیع الثانی

آوریل

گرماخیز

سرطان(خرچنگ)

حُزَیران

گه لاویژ

مرداد

جُمادَی الأولی

مه

آتش بیشه

اسد(شیر)

تَمّوز

خه رمانان

شهریور

جُمادی الآخِرة

ژوئن

جهانبخش

سنبله(خوشه  گندم)

آب

رَزَبَر

مهر

رجب

ژوئیه

دژخوی

میزان(ترازو)

اَیلول

خَزَل وَر

آبان

شعبان

اوت

باران ریز

عقرب(کژدُم)

تِشرین الاول

سَرما وَز

آذر

رمضان

سپتامبر

اندوه خیز

قوس(کمان)

تشرین الثانی

بَفرَنبار

دی

شَوّال

اکتبر

سرماده

جَدی(بزغاله)

کانون الاول

ری بَندان

بهمن

ذو القَعدة

نوامبر

برف آزر

دَلو(ظرف آب)

کانون الثانی

رَشَمـه

اسفند

ذو الحِجــّة

دسامبر

مشکین فام

حوت(ماهی)

شُباط

وجه تسمیه کوه های ایران

جه تسمیه کوه های ایرانالف. عوامل تأثیر گذار در نامگذاری کوه های ایران را می توان به چند گروه بخش بندی کرد: 1- رنگ: از رنگ هابیشترین بهره در نامگذاری کوه های ایران شده است. مردم شباهتی بین آن کوه و رنگی که کوه را با آن خوانده اند یافته اند؛ مثلا، برفی که روی کوه هاست و مدت زیادی روی آن می ماند، آن را سفید می کند. در ایران نزدیک به 70 کوه وجود دارد که نام آن ها سفید است و این به غیر از کوه هایی است ک پیشوند یا پسوند سفید دارند، مانند: سفیدخانی، سفید چشمه، یا کمرسفید، و سنگ سفید. از سوی دیگر نام تمام کوه ها به فارسی نیست. تعداد زیادی از کوه های ایران نام ترکی دارند، مانند: آق داغ، آق دربند و آق مزار، آق بلاغ، آق تپه، آق داش (سفید به ترکی «آق» گفته می شود) کوه ها را اگر اگر از زاویه پشت به نور ببینیم یا از سنگ هایی سیاه رنگ تشکیل شده باشد، سیاه به نظر آیند. 32 کوه به نام سیاه کوه در ایران وجود دارند و 68 کوه با پیشوند سیاه که مهمترین «سیاه ها» عبارت است از: ، سیاه گوک، ، سیاه تخت، سیاه پال ، سیاه کمان، سیاه خانی و سیاه بند. نام رنگ های دیگری چون زرد، سبز و سرخ(قرمز) نیز به بسیاری از کوه ها اطلاق می شود. نام زرد به دلیل رگه های آهکی زرد، نام قرمز به دلیل وجود خاک رس و نام سبز به دلیل پوشش گیاهی به کوه ها داده شده است. 2- عدد: گروه دوم پیوند عدد با نام های کوه هاست به ویژه عددهای چهار و چهل و هفت و هفتاد، مانند: چهار (چهار پالون)، هفت (هفت سران لار، هفت خوانی)، چهل (، چهل چشمه ،چهل تن، چهل نابالغان ، چهل دختر)، هفتاد (هفتاد قله)البته گاهی عددهای دیگری هم به کار می روند مانند سی سخت در بویر احمد و کهگیلویه . 3- جنس: وجود نمک ، گچ، نقره ، سنگ آهن، شیشه، ، ، سنگ سفید، سنگ سیاه، ، فیروزه و کانی های دیگر، کوه هایی به همان نام ها را پدید آورده است. در ایران کوه های بسیاری به نام نمک و گچ داریم. مانند گچ ِ جاوِر( گچ جابر) در نزدیکی بدره ی ایلام که مزار جابر بن عبدالله انصاری صحابی نامدار است و بنا به روایتی این آرامگاه جابرحیان پدر علم شیمی است . اما با این وجود به نام گچ جابر نامیده شده است . 4- گیاهان: برخی از کوه ها به دلیل داشتن میوه ای نامگذاری شده اند. مانند: دشت آلو، دره سیب، دره انجیر و بادامستان. 5- جانوران: از نام جانوران هم در اسم گذاری ها استفاده شده است، مانند: شیرکوه، گرگ، پلنگ کوه، خرسان، کرکس، خرگوشان، کفتارکوه، اُشتُران کوه، گاوچال، مارکوه. 6 - شخصیت های تاریخی و افسانه ای: نامگذاری کوه های تخت سلیمان، بلقیس و کوه هایی که نامی از قهرمانان افسانه ای چون رستم دارند نیز با الهام گرفتن از شخصیت های تاریخی و افسانه ای صورت گرفته است. 7- مکان های مذهبی: وجود مقبره بسیاری از امامزاده ها یا بزرگان دین در دامنه کوه ها دلیلی برای نامیدن کوه ها به نام آن بزرگان بوده است: کوه امامزاده داود، امامزاده قاسم، ابوذرو امامزاده هاشم از این جمله اند. آتش‌گاه در شمال دره زاینده رود .این کوه در زمان ساسانیان محل آتشکده بوده است. آلما بلاغ واژه‌ای ترکی و به معنای چشمه‌ی سیب می‌باشد. آویدر (آبیدر ) این کوه در جنوب غربی شهر سنندج قرار دارد.. واژه‌ی آبیدر در اصل (آویدر) بوده، که (آو) در کردی آب است. بنابراین لفظ آویدر به معنی کوهی است که آب از آن بیرون می آید. اخلومد دره‌ای در نزدیکی مشهد است. هنگام حمله‌ی اعراب سرداری عرب به نام خالد مامور فتح این دره بود. مردم این دره، هرگاه سربازان خالد را می‌دیدند فریاد می‌کردند: خالد آمد و کم کم نام این دره اخلومَد شد. البرز البرز در پهلوی، هربرز و در اوستا، هره برزئیتی نامیده شده است. این اسم مرکب از دو بخش( هر )به معنی( کوه) و( برز )به معنی بلند و در مجموع به معنی کوه بلند است. برز در فریبرز و برزو نیز وجود دارد . در کردی جنوبی ( کردی ایلام و کرمانشاه و شرق عراق خانقین و مندلی هنوز واژه ی برز البته با تلفظ بَرز وجود دارد .) اَلَموت و دالاهو حسن صباح به دنبال یافتن جایی برای دژ خود بود . او در دشت عقابی را دید با خود گفت :عقاب بلند پرواز است و فقط بر بلندی می نشیند . هر جا فرود آمد آن جا را مرکز حکومت خود می کنم . عقاب واژه ای عربی است و در آن زمان به عقاب می گفتند دال . هنوز در کردی و لکی به عقاب دال می گویند . آن عقاب بر فراز قلعه ای فرود آمد و حسن صباح با سیاستی که بسیار شنیدنی است آن قلعه را تصرف کرد و آنجا را (آل آموت ) نامید . آل یعنی عقاب که مخفف دال است و آموت مخفف آموخت است . حرف خ حذف شده است . در شعر باباطاهر نیز می بینیم حرف خ حذف می شود مثلاً سوته دلان یعنی سوخته دلان . اَلـَـموت دگرگون شده ی آل آموت است . در غرب کشور کوه دالاهو (دال+آهو ) نیز به معنی عقاب و آهو است . گویا این کوه عقاب و آهو زیاد داشته و مردمی که عقابی را می دیدند فریاد می زدند : "دال" و به دنبال آن آهو را می دیدند و می گفتند:" آهو" . یعنی به دال و آهو نگاه کنید . الوند شاید الوند در اصل اروند بوده که دچار دگرگونی تلفظ شده . الوند از ال و پسوند وند تشکیل شده که وند به معنی مکان و ال به معنی تندی و سربالایی می‌باشد. بنابراین الوند به معنای جایی که سربالایی تند و بسیار زیاد دارد می باشد الوند نام کوهی در جنوب همدان است. این نام در متون پهلوی اروند و در اوستا ائورونت ضبط شده است. بزقوش این کوه در جنوب کوهستان سبلان واقع شده می گویند از آن جا که رشته کوه مزبور به شکل گوش بز است به همین سبب آن را بز گوش نامیده‌اند . اما این نظر حتمی نیست . بیرگ کوه بیرگ یکی از ارتفاعات بلوچستان است. چون این کوه در منطقه بلندتر از سایر کوه‌ها است بیرق نامیده شده است که در زبان بلوچی ق به گ تبدیل شده و بیرگ خوانده می‌شود. بیستون بیستون در پارسی باستان بغستان گفته می‌شده که مرکب از دو جزء ((بغ)) و ((ستان)) بوده است که به معنی سرزمین خدا می‌باشد. در دامنه این کوه هنوز بقایای یک پرستشگاه وجود دارد. پاتاق در استان کرمانشاه .چون این کوه‌ به شکل تاق می‌باشد و در پای آن یک اثر تاریخی وجود دارد چنین نامیده شده است . پشت‌کوه- پیش‌کوه منطقه کردنشین جنوبی (ایلام ) از قدیم به دو قسمت مشخص پیش‌کوه و پشت‌کوه تقسیم شده که به وسیله‌ی کبیرکوه از همدیگر جدا شده‌اند. وجه تسمیه‌ی این دو نام این است که یکی در مشرق یا پیش‌کوه و دیگری در غرب یا پشت‌کوه واقع شده است. پلنگان کوه پلنگان از ارتفاعات شرقی دشت لوت است که در شرق آبخوران واقع است. چون در کوه‌های سیستان بین زابل و نهبندان پلنگ فراوان است، به همین سبب کوهی که در آن‌جا است پلنگان نام گرفته است. دالاهو : لطفاً به توضیحات الموت مراجعه کنید. کبیرکوه : ایلام را به دو بخش کاملاً جدا از هم تبدیل کرده است و همچو دیوار بزرگی موجب شده مردم بدره و دره شهر و هیلمینی و علیشَروان و ... از طوایف آن سوی کوه یعنی ملکشاهی و شوهان و ... دور شوند . به گونه ای که حتی لهجه کردی دو سوی کوه با هم فرق دارد .مردم بومی به آن (کَــوَر کویه) با ادغام واو و یاء می گویند .

به عربی می گویند کهرباء به فارسی برق.امابرق عربی و کهربافارسیست.

در عربی به برق می گویند کَهرَباء  و در فارسی می گوییم برق . حال آنکه برق عربی است و کَهرُبا فارسی است و برعکس شده است .

کاه + رُبا = کاهربا  یا  کَهرُبا

در قدیم که موی سر خود را با شانه های چوبی شانه می کردند الکتریسیته ایجاد می شد و این نیرو را در فارسی کهربا می نامیدند زیرا کاه را  می ربود یعنی به خود جذب می کرد . حال در فارسی و عربی این دو کلمه جابه جا شده است و عرب ها فارسی می گویند و فارسی زبانان عربی .

در عربی نیز واژه ی برق استفاده می شود اما به معنای آذرخش است .

معنی ایران


کلمه «آریا» به معنی  نجیب است . کلمه آریا در زبان سانسکریت (هندی) که بخشی از زبان مردمان هندوستان بوده ،«آریه»(arya) و به زبان اوستایی،«آیریا»(airya) است

1-آریا(آریان)(arian)

2-ایریان واجا  معنی سرزمین آریاها یا ایرانیان است «ایریان و اجا » یک واژه اوستایی است که به معنی سرزمین اصلی قوم ایرانی است در مورد محل «ایریان و اجا »که در پاره ای از منابع تاریخ ایران «ایرانویچ»(iranvich) می نامند اختلاف است .در متن های اوستایی ،خاستگاه ایرانیان را در محل  «ایران ویچ» درآسیای میانه در کنار رودخانه جیحون بوده  .بنا بر عقیده محمد جواد مشکور«ایریان و اجا »به زبان سانسکریت که خواهر زبان اوستایی است،«آریاورتا» نامیده می شود که به معنی  سرزمین آریاهاست .  جایگاه آریایی ها قبل از مهاجرت به فلات کنونی ایران بین دو رود «جیحون »(آمودریا)و « سیحون»(سیردریا)که به یونانی (oxus)(اوکسوس)و(یاکسارتس)(jaxartes)گفته می شود بوده . ترجمه ماوراءالنهر (فرارود) را به یونانی « ترانس اوکسیان» (transoxiane) می گویند .